8 ماهگي برديا جونم
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام پسر هميشه خندونم.
تولد 8 ماهگيت مبارك باشه عزيزم.
ديگه كم كم و كم كم 8 ماهگيت تموم ميشه و تو داري وارد 9 ماهگي ميشي. و هر روز شيطون تر از ديروز.
ديگه اگه بگم داري از درو ديوار ميري بالا دروغ نگفتم.
ميدوني تا حالا چند تا خرابكاري كردي؟
1- خونه عمه شيرين زدي جاي صابونشونو شكوندي.
2- يه دفعه انقد ورجه وورجه كردي كه با سر خوردي به لب عمه شيرين و لبشو زخم كردي كه لبش خون اومد. واي واي واي
3-همين 2 روز پيش فندك گاز عمه شيرينو پرت كردي رو زمين كه فندكشون خراب شد. ديگه جرقه نميزد.
4-يه بار خونه مامان جون اينا رفتي سمت گلدون بنفشه افريقايي و اونو انداختي زمين كه از تو گلدونش دراومد.
عزيز دلم تو اين 8 ماه فقط همين اندازه خرابكاري كردي. چون تو بچه خرابكاري نيستي قربونت برم.
كارايي كه الان ميكني اينه كه پشتي و مبلو ميگيري و واميستي و راه ميري و خيلي كاراي ديگه.
راستي تا يادم نرفته اينم بگه كه تو فعلا از زرده تخم بلدرچين متنفري. يعني يه ذره بهت دادم بخوري همچين داد و بيداد راه انداختي كه انگار زهر خوردي.
ولي سوپ مرغ و گوشت و فرني و حريره بادوم و موز و سيب و هويج و ماستو كه ميخوري دوست داري.
خب پسر گلم اين عكسارم ببين حالشو ببر: