برديا جونبرديا جون، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

بردیا کوچولو

مادرانه

1392/8/14 9:58
نویسنده : مامان
174 بازدید
اشتراک گذاری
پسرم
پسر خوبم میدونم که تو هم روزی عاشق می شی. میایی جلوی من و بابات و از دخترکی میگی که دوستش داری. این لحظه اصلاً عجیب نیست و تو ناگزیری از عشق که تو حاصل عشقی.
پسرم
مامانت برای تو حرف هایی داره. حرف هایی که به درد روزهای عاشقی ات می خوره.
عزیز دلم
یک وقت هایی زن، اخمو و بی حوصله است، روزهایی میرسه که بهونه می گیره.
بدقلقی می کنه و حتی اسمت و صدا می کنه و تو به جای جانم همیشگی میگی: بله و اون می زنه زیر گریه.
 زن ها موجودات عجیبی هستند پسرم. موجوداتی که می تونی با محبت آرومشون کنی و یا با بی توجهی از پا درشون بیاری.
باید برای اینجور وقت ها آماده باشی. باید یاد بگیری که دوستش داشته باشي و نازش رو بکشی.
عزیزم، پسر مغرور و دوست داشتنی من
ناز کشیدن شاید کار مسخره ای به نظر برسه، اما باید یاد بگیری.
زن ها به طرز عجیبی محتاج لحظه هایی هستن که نازشون خریدار داره. میدونی؟ این ویژگی زن.
گاهی غصه هاش مجبورش می کنه به گریه. خیلی پا پی دلیل گریه اش نشو.  همیشه نیازی نیست دنبال دلیل و چرا باشی تا بتونی راه حل نشون بدی گاهی فقط باید بشنویش.
بذاری تو بغلت گریه کنه و بعد فقط دستش رو بگیری و ببریش بیرون یه هدیه کوچولو براش بگیری و بگی که چقدر خوشگله. ازش تعریف کنی و باهاش حرف بزنی.
یاد بگیر که با مردونگیت غصه هاش و آب کنی نه از غصه آب بشه.
اگر هم پای فاصله در میونه کافی هست که نازش کنی. بهش زنگ بزنی و باهاش حرف بزنی.
اگر بازم گریه کرد و آروم نشد دلسرد نشو. باز هم صداش کن. عاشقانه صداش کن، حتی اگر واقعاً خسته ای.
 قول میدم درست اون لحظه ای که داری فکر میکنی این صدا کردن ها فایده ای نداره و نمی خواد حرف بزنه و می خواد تنها باشه، بر می گرده طرفت و توی آغوشت خودش و رها می کنه و...
زن ها هیچ وقت این لحظه ها رو که پاش وایسادی، فراموش نمی کنن و همه انرژی رو که براش گذاشتی، بهت بر می گردونن.
پسر عزيزم الان كه دارم مينويسم تو 6 ماهه هستي  و من هميشه هميشه پشت تو هستم و دوست دارم.
هيچ وقت تو هيچ موقعيتي تنهات نميذارم.
ميخوام راه درست زندگي كردن رو ياد بگيري تا از زندگيت لذت ببري عزيز دلم.
بدون مامان هميشه دوست داره.
 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

نسیم
14 آبان 92 8:55
اشکمو در آوردی مادر


نسيم جان ما گريه كن ندارييييييييييم....
ما در بازكن نداريييييييييم...